Instagram telegram Eitaa

حضرت ابراهیم قاعده منفعت

حضرت ابراهیم قاعده منفعت

قرآن به عنوان سردمدار معرفی و ترویج تاریخ نافع در لابه لای آیات خود ضمن اشاره به وقایع تاریخی که می توانند بیشترین منشاء اثر برای ساخت انواع سبک زندگی و تمدن باشند و هدف از تولید این جزوات هم همین می باشد، لکن از  سر منشاء این علم نیز غفلت نکرده و  با آیاتی ولو مختصر به آن نیز پرداخته است.

قطعا نه تنها برای تاریخ دانان بلکه برای تمام انسان های که تاریخ را به عنوان یک ضرورت اجتماعی برای پیشرفت و ساخت آینده می دانند، جالب می باشد که سر منشاء اصلی رخ دادهای تلخ و شیرین تاریخ را بدانند و مورد تحلیل قرار دهند. تاریخ مملو است از حوادثی که قلب انسانهای آزاده را به درد می آورد و از سوی دیگر حوادثی که همین انسان های آزاده را نسبت به حیات انسانی خوش بین می نماید.

تاریخ دانان

معمولا تاریخ دانان و علم تاریخ به شرح این حوادث در زمان های مختلف می پردازند و با عنوان مختلف مانند  ( رخ دادهای قرن ۱۶ ) و یا غیره به تفصیل آن می پردازند،  اگر کسی هم، در ظاهر به تحلیل سرمنشاء اصلی این حوادث می پردازد، بازهم به تحلیل عوامل وقوع آن حادثه پرداخته و به سر منشاء اصلی آن اشاره ای نکرده است،

البته باید با انصاف سخن گفت و بیان کرد که : آن تاریخ دادن اصولا نمی تواند به سرمنشاء اصلی تحولات تاریخ دست یابد! چرا که این امر از پس جامعه انسانی و عقل بشری بر نمیاید و در حوزه انحصاری علم وحیاتی است چرا که این علم با تسلط مطلق غیبی بر تاریخ اولیه حیات انسانی از یک سو و شناخت دقیق انسان و تحولات درونی انسان از سوی دیگر می تواند نظر موضوعات سبک زندگی صحیح و عمیق را ارائه بدهد.

حضرت ابراهیم قاعده منفعت

سرمنشاء اصلی حوادث انسانی

سرمنشاء اصلی حوادث انسانی

قرآن در آیه ای به بیان سرمنشاء اصلی حوادث انسانی در طول تاریخ می پردازد و می فرماید :  

کانَ النَّاسُ أُمَّهً واحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فیهِ إِلاَّ الَّذینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ

مردم (در آغاز) یک دسته بودند؛ (و تضادى در میان آنها وجود نداشت. بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایى در میان آنها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت؛ تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانى، که به سوى حق دعوت مى‏کرد، با آنها نازل نمود؛ تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داورى کند. (افراد با ایمان، در آن اختلاف نکردند؛) تنها (گروهى از) کسانى که کتاب را دریافت داشته بودند، و نشانه ‏هاى روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگرى، در آن اختلاف کردند. خداوند، آنهایى را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبرى نمود. (امّا افراد بى‏ایمان، هم چنان در گمراهى و اختلاف، باقى ماندند.) و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت میکند

در این آیه لایه های اولیه تاریخ با سه گروه اجتماعی در جامعه های نخست بشری معرفی می شوند که هر کدام سبب وقوع انفاقات تاریخی شده اند. اما آن سه گروه :

جامعه های نخست بشری

  • گروه اول : گروهی که جامعه ابتدای بشری را که هر کس با عدالت، نیازهای خود را تامین می کرد، به دلیل طمع و حرص و خودخواهی خراب کرده و جامعه را به سوی اختلاف بردند و همین امر سبب می شود که خداوند پیامبران صاحبان شریعت را همراه با احکام اجتماعی و کتب الهی به سمت آنان گسیل کند
  • گروه دوم : گروهی که بعد از ارسال پیامبران و انزال کتب الهی و پذیریش آنان از روی بد فهمی ، کم فهمی یا کج فهمی و در یک جمله در اثر ظلم و ستم به خود و دیگران در آن کتاب ها انحراف و اختلاف ایجاد کرده و سبب تحریف کتاب الهی شدند و این گونه کتاب الهی را نه تنها از رسالت اصلی خود انداخته بلکه خود آن کتاب را زمینه ساز رخ دادهای تلخ تاریخی کردند.
  • گروه سوم : گروه که به علت داشتن انسانیت ( روحیه تعقل و حق یابی )  قبل از انزال کتاب و همچنین به علت داشتن اسلامیت (روحیه تسلیم و حق جویی) به ظلم آلوده نشدند.

بنابراین می توان سر منشاء اصلی حوادث در طول تاریخ را در انسان ها و گروه های اجتماعی جستجو کرد که این آیه به معرفی نماد گونه ای آنها پرداخته است. این سه گروه، سه نماد اجتماعی و تمدنی هستند که از روی شعار آنها می توان زنده بودن آنها را در زمان حال نیز متوجه شد .

قبیله اول

گروه اول شعارش ( حسبنا اسماعنا و ابصارنا ) یعنی ( برای فهم حقیقت و راه درست همین چشم ها و گوش های ما کفایت می کند)  است. گروهی که جزء به خواسته های درونی خود و تامین آنها به چیز دیگری فکر نمی کند و حاضر است برای رسیدن به منافع شخصی، ندای درونی فطرتشان که آنها را تشویق به انسانیت و عدالت می کند را به جرم دیده و شنیده نشدن منکر شوند و هزاران جنایت را محقق کنند. این گروه مادی گرا در طول تاریخ غیب را به بهانه های مختلف رد نموده اند اما محوری ترین ایراد آنها ( عدم شنیدن و دیدن ) امور معنوی اعم از ملائکه و غیره بوده است.  این گروه که در حال حاظر نیز زنده است ، امروز نیز این ادعا را تکرار می کنند که ما تنها چیزی را باور می کنیم که در زیر میکروسکوپ یا تلسکوپ دیده شود. این منطق را باید منشاء بسیاری از حوادث دلخراش تاریخ دانست و این منطق را بستری برای رشد و نمو افرادی مانند چنگیز، نرون و همچنین جنگ های جهانی اول و دوم دانست.

سعود و سقوط انسانیت در تاریخ

سعود و سقوط انسانیت در تاریخ

گروهی هستند که شعارشان ( حسبنا کتاب الله ) یعنی ( کتاب خدا برای فهم حقیقت برای ما کافی است ) می باشد، این گروه با دل دادگی به کتاب پیامبر عصر خود، معتقد بودند که هیج حرفی به غیر از آیات کتاب پیامبراشان قابل قبول نیست. این گروه به علت کج فهمی و تعصب غیر منطقی بر معارف دینی خود دست به تحرکاتی می زدند که فجایع تاریخی را به بار می آورد. این مساله هر چند از روزهای اولیه تاریخ بوده است اما دشمنی بنی اسرائیل با حضرت مسیح (ع) و توطئه برای قتل او به بهانه دفاع از مذهب  در سال ۳۰ میلادی  ، دشمنی کلیسا با دانشمندان علوم تجربی و قتل عام آنها در ۷۰۰ میلادی به بعد، دستور به جنگ های خانمان سوز صلیبی  به مدت ۲۰۰ سال در سال های ۱۰۰۰ میلادی،  در حال حاظر نیز که جهان با پدیده ای به نام طالبان و داعش و غیره درگیر است. هر چند در انحرافات این گروه ها عموما دست پنهان گروه اول مشاهده می شود که از کج فهمی انها برای رسیدن به منافع شخصی خود استفاده می شود کما اینکه دست معاویه در جنگ علی (ع) با خوارج ، دست شاهان اروپایی در تحریک پاپ برای حمله به سرزمین های مقدس و دست امریکا در تاسیس و رشد طالبان و داعش به ثبت تاریخ رسیده است.

حضرت ابراهیم قاعده منفعت

نظر شما برای ما ارزشمند هست