Instagram telegram Eitaa

ایمان در حوزه نظر

ایمان در حوزه نظر

انسان ها ابتدا باید نوح گونه شوند و آن هم به وسیله  ایمان جدی و خالصانه به خدا و سنت های معنوی، به گونه ای که هیچ گونه شرک و شکی در خود راه ندهند که این سطح ایمان نیز با کسب معارف الهی و عمل به آنها صورت می گیرد و این مرحله و تعمیق آن تا پایان عمر باید ادامه داشته باشد. همین خصوصیت بود که از موضوعات سبک زندگی حضرت نوح  هم در ساخت کشتی و هم در سوار شدن شدن در آن،  اوج اعتماد به خداوند را نمایان می کند و می فرماید:

وَ قالَ ارْکَبُوا فیها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها

یعنی  : او گفت: به نام خدا بر آن سوار شوید! و هنگام حرکت و توقف کشتى، یاد الله کنید و این نشان از اوج اعتقاد و اعتماد به خداوند است

احسان در حوزه عمل

انسان مومن که جزء به خدا باور عمیق ندارد و همه چیز را در دست خدا می بیند و از خدا می خواهد در عمل به مقام( احسان) میرسد. احسان به معنی لطف و بخشش است و این مقام در بالاترین ظرفیت آن یعنی احسان بدون هیچ چشم داشتی در مقابل احسان. اما مقام احسان تا آنجا اوج می گیرد که انسان حتی برای احسان خود، از خدا هم چشم داشتی ندارد و فقط آن را برای قرب و حُب خداوند انجام می دهد. این افق متعالی در حضرت نوح محقق شده بود، ایشان حتی زمانی که به نفرین قوم خود می پردازد، ذره ای از احسان های خود به قوم و ناسپاسی آنها نامی نمیاورد، بلکه از دریچه احسان به بشریت،  نفرین می کند و فرماید که اگر این قوم در زمین بمانند، فساد گسترده شده و توفیق الهی شدن از سایر نسل ها گرفته می شود:

قرآن در آیه بعد شاخص های تکامل و انحطاط جامعه بشری را بیان می کند و می فرماید :

إِنَّ فىِ ذَالِکَ لَذِکْرَى‏ لِمَن کاَنَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ

یعنی : در این تذکّرى است براى آن کس که عقل دارد، یا گوش دل فرادهد در حالى که حاضر باشد . خداوند در این آیه دو شاخصه را در صورت فعالیت سازنده به عنوان ابزار رشد و عدم فعالیت آنها را عامل سقوط تاریخی انسان و جامعه ها تلقی می کند

ایمان در حوزه نظر

علم تاریخ

علم تاریخ

علم تاریخ یکی از علوم بسیار مفید برای جامعه بشری می باشد به شرط آنکه ( تاریخ نافع ) باشد ولی همانطور که می دانیم  علم تاریخ امروز اعم از تاریخ نافع( نفع دهنده) و تاریخ غیر نافع می باشد. یکی از شاخص های که علم ( نافع ) را به علم ( غیر نافع ) تبدیل می کند، تبدیل نمودن مسائل غیر ضروری با اولویت دوم و سوم  به صورت خواسته یا ناخواسته به اولویت اول می باشد.

این شاخص ، سبب می شود که هزاران ریز موضوع، حول آن مساله غیر ضروری تولید و به عنوان علم، به مخاطبان ارائه شود، به گونه ای که مخاطبان و دانش اموختگان آن علم بعد از گذشت ده ها سال، متوجه می شوند چیزی جز آن  ریز موضوعات بدون اولویت نیاموخته اند. اما این شاخصه، صدمه ای دیگری هم به علم می زند و آنکه: نام آن علم با آن موضوع غیر ضروری عجین شده و اصولا همگان علم را با آن موضوع غیر اصلی می شناسند، و هر کس در مقابل این تقلب مخرب بایستد و بر موضوع اصلی پافشاری کند به  بی سوادی، غیر علمی بودن و بیان سخنان غیر مرتبط به آن رشته محکوم می شود.

مثال علم تاریخ

در همین علم تاریخ به عنوان یکی از قدیمی ترین علم های نافع که جزو ابزارهای تبلغی سبک زندگی پیامبر بوده است و آنها دستور به سیر در زمین و مشاهده آثار باستانی داشته اند، هدفی جز عبرت و اصلاح روند موجود فردی و اجتماعی نداشته است، اما امروز بررسی آثار باستانی و فهم به عنوان یک موضوع فرعی تبدیل به موضوع اصلی شده است و بدون آنکه به دنبال اثر تربیتی خاصی بر جامعه و فرد باشد به دنبال کشف آثار باستانی و فهم اینکه این اثار متعلق به چه زمانی و چه قومی می باشد، است.

آنچه در تاریخ نافع مهم است، رشد و سقوط بشری بوده که با دو شاخصه ای رشد عقل و سمع ارزیابی شده و برآیند آن تبعیت از رهبران الهی می باشد.لذا یک تمدن با تبعیت از رهبران الهی به سمت تکامل خود و رشد حقیقی بشری حرکت کرده است که این دوره را می توان دوره حضرت نامید، دوره ای که جامعه بشری توان درک حضور در محضر الهی را داشته است و قرآن دوره حضرت داوود و سلیمان و همچنین دوره رسالت حضرت رسول اکرم را جزو این دوره معرفی نموده است

نمودار تاریخ

نمودار تاریخ

اما در مقابل سقوط بشری ناشی از تحقیر عقل و تعطیل سمع را که نتیجه ای آن انکار ربوبیت الهی و رسالت نبوی است را دوره بدویت یعنی دوره جاهلیت دانست. در این تلقی میزان رشد تکنولوژی و کشفیات علمی اهیمتی ندارد چرا که به انسانیت بشر کمکی نکرده است اگر چه شاید همین پیشرفت های علمی سبب انکار خداوند شوند. لذا باید بین توسعه ابزارهای بشری و رشد یا سقوط انسانی تفاوت قائل شد و آنچه که باید به عنوان اولویت اول و موضوع اصلی تاریخ باشد همین تکامل یا سقوط انسانی است.

جمع بندی

بیان گردید که: منابع تاریخ امروز که اعم از تاریخ نافع و غیر نافع هستند، محوریت تکامل تاریخ را پیشرفت ابزار زندگی می دانند و تاریخ را به چند دوره تقسیم می نمایند و حول آن به تولید و کشف علم می پردازند در حالی که قرآن به عنوان یک منبع تاریخی تنها به بیان تاریخ نافع می پردازد و محور اصلی خود را بر اساس سقوط و صعود انسان ها و جامعه ها قرار می دهد در این بین داستان حضرت نوح به عنوان یکی از پیامبرانی که به دعوت جامعه ای خود گسیل داده شد و جامعه ای الهی ولو مختصر تشکیل داد، قابل توجه و بررسی است.

چرا که جامعه ای در اوج سقوط انسانی را تحویل گرفت و با تلاش و کوشش تبلغی عده ای از آنان را آماده ساخت جامعه ای الهی و متکامل نمود. که در این جزوه به  آیات مربوط به دعای نوح و لطف الهی در اجابت در بالاترین سطح پرداخته و در ادامه به دو خصوصیت کلی که چگونه انسان نوح گونه شود و نوح گونه عمل کند، اشاره شد. از بررسی این آیات چهار قاعده مهم استخراج می شود که هر کدام زمینه تولید اصل های سبک زندگی می باشد

ایمان در حوزه نظر

نظر شما برای ما ارزشمند هست