Instagram telegram Eitaa

رنسانس آغاز جنگ تمدنی

رنسانس آغاز جنگ تمدنی

پدیده رنسانس و سرایت آن به تمام اروپا و به تبع آن انقلاب های علمی و صنعتی، سبب تئوریزه شدن (نظریه پردازی) یک الگوی جهانی برای جامعه سازی و به دنبال آن مدیریت جهان شد که در فضاهای علمی و آکادمیک به آن
جامعه مدنی گفته می شود. جامعه مدنی الگویی است که توس فیلسوفان غربی برای سعادت بشری ترسیم شد که در بطن آن انواع سبک زندگی نیز وجود دارد.

این نظریه دارای شاخصه هایی است که در تعارض شدید با نظریه (مدینه النبی) است؛ که در آن نیز یک الگوی سبک زندگی وجود دارد. میزان تعارض شدید در این دو نظریه از یک طرف و ویژگی جهان گیری و حاکمیت جهانی موجود در دو نظریه از طرف دیگر، ما را از نام گذاری به (جنگ) ناگزیر می کند. اما فرق اساسی بین این دو نظریه چیست ؟

رنسانس آغاز جنگ تمدنی

اسلام به واسطه مضامین عالی و انسان ساز خود موفقیت های درخشانی را به دست آورد و توانست یک تمدن باشکوه نهصدساله را تشکیل دهد

سبک زندگی پیامبر اسلام (ص)

سبک زندگی پیامبر اسلام (ص)

پیامبر اسلام(ص) به عنوان تئوریسین جهان بینی الهی و طرحی نو در ساخت ظاهری و باطنی شهر مدینه در عربستان به عنوان پایتخت جهان اسلام به کار برد.

این طرح پیامبر قطعاً طرحی محدود به شهر مدینه نبوده است، بلکه طرحی جهانی برای ساخت و مدیریت جامعه بشری بوده است. مدینه النبی یا شهر پیامبر را باید یک تمدن پیامبرگونه در نظرگرفت که افق پیامبر برای حکومت جهانی اسلام بوده است. به عبارتی دیگر خواسته ی پیامبر این بود که تمدن اسلامی در هر دوره ای باید مصداقی برای مدینه النبی باشد. به عبارت ساده تر هر جامعه ای که بتواند خود را به شاخصه های جامعه النبی مورد نظر پیامبر برساند می تواند بگوید که یک سبک زندگی اسلامی است .


پس تا اینجا روشن شد که مدینه النبی یک طرح و یک مدل جامعه سازی و مدیریت جهان است که توس پیامبر ارائه شده است. شاخصه های طرح پیامبر در خود پایتخت جهان اسلام که توس پیامبر بنا شده بود نیز به صورت کامل و جامع بنا به وجود عوامل متعدد محقق نشد و در دوره ۲۳۵ ساله معصومین نیز تمام فعالیت ها در راستای تحقق آن معیارها بود که آن هم محقق نشد، ولی کلام مشترک بین همه انبیا و معصومین این بوده است که محقق کننده واقعی شاخصهای مدینه النبی حضرت صاحب الامر(عج) است.


مدینه النبی دارای سه شاخص است که هر سه آنها دارای یک هدف و افق، خدامحوری است. در مدینه النبی خدامحوری باید به عنوان مهم ترین و اصلی ترین محور به کار گرفته شود. شعار اسلام و هدف اصلی سه شاخص و معیار، جمله (قولوا لا اله الا الله تفلحوا) است که پیام آن خدامحوری و معنویت گرایی است.

شاخص اول: حکمت گرایی

حکمت در اسلام، علم و نوری است که به دارنده آن قدرت تشخیص خوب و بد میدهد.حکمت از طریق تقویت قوه عاقله قدرت تعلق و تزکیه اخلاقی به دست میآید. در تعالیم دینی نیز بر روی حکمت به معنای بیان شده تاکید شده است و می فرماید: حکمت، گمشده مومن است و مومن بدون حکمت اصلاً مومن نیست.

اصولاً در مدینه النبی کسی که دارای حکمت و یا در مسیر حکمت گرایی قرار نگیرد نمی تواند به ایفای نقش خود به عنوان یک انسان بپردازد.

شاخص دوم: عفت گرایی

در اسلام زن و مرد جامعه مامور به عفت گرایی هستند، عفت گرایی به عنوان یک قدرت درونی است که با رشد آن انسان می تواند در مقابل امیال نامشروع و حیوانی خود قرار بگیرد و آن را به کنترل خود درآورده و از بروز شهوت در جامعه و به تبع آن ضربه زدن به خود و دیگران جلوگیری کند. قطعاً عفت در حجاب و جلوگیری از نگاه شهوت آلود محصور نیست

معیار سوم: عدالت محوری

در تمدن اسلامی و مدینه النبی عدالت یک اولویت است. اصولاً معیار حکومت و جامعه اسلامی، عدالت است. به عبارت ساده تر اگر به هر میزان عدالت در جامعه محقق شود به همان میزان جامعه در مسیر اسلام قرار گرفته است. این مساله به قدری در متون اسلامی اهمیت دارد که علمای اسلام کار انبیای الهی را منحصر در دو وظیفه دعوت به عبادت و دعوت به عدالت می دانند .
پس در یک جمع بندی می توان مولفه های مدینه النبی پیامبر(ص)، که طرح جامعه سازی ایشان برای ساخت و مدیریت جهان بشریت بوده است را با سه معیار و یک هدف مطرح کنیم: حکمت گرایی، عفت گرایی و عدالت محوری در جهت خدامحوری.
اما در جامعه مدنی، نظریه پرداز و تئورسین به جای آنکه یک انسان کامل و مرتب با عالم غیب باشد، فیلسوفی منقطع از غیب و معتمد به عقل خود است. در جامعه مدنی نظرات فلاسفه از طریق آموزه های علوم روانشناسی و جامعه شناسی و غیره
به جامعه جهانی تحویل داده می شود.

ما جامعه مدنی دارای چه مولفه هایی و شاخصه هایی است

ما جامعه مدنی دارای چه مولفه هایی و شاخصه هایی است :

در مقابل خدامحوری و معنویت مدینه النبی، امانیسم و انسان محوری هدف و جهت کلی قرار گرفته است که برای تصدیق این ادعا می توان به نوشته های دکارت فیلسوف معروف غربی مراجعه نمود که می گوید :

هرچیزی ارزش پیدا می کند اگر انسان آن را تاییدکند. لذا می بینیم که دکارت کلمه انسان را به جای خدا جایگزین نمود. نهایتاً فیلسوفان غرب بعد از رنسانس به این باور رسیدند که دین باید خودش را بر انسان تطبیق دهد.

و این در حالی است که در گذشته تطبیق انسان بر خواسته های خدا ملاک بود و در جمله ای دیگر که عمق انسان باوری و انسان محوری غربی را آشکار می کند: هر آنچه از درون من می جوشد، دستور العمل من است.

کاملاً پیام و تبعات مخرب اعتقاد به این جمله روشن است که باور به این اعتقاد یعنی آنکه انسان امیال و غرایز انسانی را بدون کنترل عقل و دین بر خود و جامعه حاکم نماید، آن وقت است که پیدا کردن تفاوت بین جامعه بشری و جامعه حیوانی بسیار سخت خواهد بود.
که متاسفانه این جامعه مدنی در فضای فعلی کشور ما هم وجود دارد و سبک زندگی ما مبتنی بر همین مولفه است .

رنسانس آغاز جنگ تمدنی

نظر شما برای ما ارزشمند هست